جدول جو
جدول جو

معنی باب الکبد - جستجوی لغت در جدول جو

باب الکبد(بُلْ کَ بِ)
رگی است که کیلوس از آن بتوسط رگهای موسوم بفروع الباب در کبد نفوذ کند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُتْ تِ)
محلۀ بزرگی بود در بغداد در کنار خندق مقابل قطیعۀ ام جعفرو آن اکنون ویران و تبدیل به صحرائی شده که در آن زراعت کنند. (معجم البلدان). محلۀ بزرگی بود مجاور مشهد موسی بن جعفر و در آنجا آرامگاهی است که در آن عبدالله بن امام احمد بن حنبل مدفون است. (مراصد الاطلاع) ، دری بمکۀ معظمه:... و در آن خلوت که قفای حجرالاسود است دیبای سرخ درکشیده اند و چون از در خانه درروند بر دست راست زاویۀ خانه چهارسو کرده مقدار سه گز در سه گز و در آنجا درجه ایست که آن راه بام خانه است و دری نقرگین بیک طبقه بر آنجا نهاده و آنرا باب الرحمه خوانند و قفل نقرگین بر او نهاده باشد... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 109)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ اَ سَ)
از بناهای شهر همدان که از طرف کوه الوند وارد شهر میشود و دارای مجسمۀ شیرعظیمی بوده که بعداً آنرا شکستند، لقبی که شیعیان به ابوالفضل عباس بن علی بن ابیطالب دهند
لغت نامه دهخدا
(بُلْ هََِ)
موضعی در ماوراءالنهر:... پس بفرمود ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد وچون خلیل بن احمد السجستانی و از شهر بلخ ابوجعفر بن محمد بن علی و از باب الهند فقیه الحسن بن علی مندوسی را... (ترجمه تفسیر طبری بنقل سبک شناسی ج 2 ص 16)
لغت نامه دهخدا
(بُنْ نَ)
موضعی در مدینه: مغیره که او را ’ادهی العرب’ گفتندی گفت: زنهار که با علی (ع) بیعت مکنید و دیگری را اختیار کنید که کفایت است رسالت در بنی هاشم، تا ایشان بسقیفه رفتندو بر ابوبکر ابوقحافه بیعت کردند و فاطمۀ زهرا روزبیعت به باب النجد آمد و گفت... (کتاب النقض ص 28)
لغت نامه دهخدا
(بُل مِ بَ)
دروازه ایست به بصره. (عیون الاخبار چ دارالکتب المصریه قاهره 1348 هجری قمری ج 3 ص 175). رجوع به مربد در معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ کَ)
موضعی در عراق عجم که علاءالدولۀ کاکویه در آنجا با ابوالعباس تاش فراش حرب کرد. (طبقات الاطباء ج 2 ص 8) (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 425 س 6) (تتمۀ صوان الحکمه چ لاهور 1351 هجری قمری ص 57). ولی در بعض مآخذ باب الکرج آمده. (جشن نامۀ ابن سینا. دکتر صفا ج 1 ص 37) ، دروازه ای بگرگان. رجوع به سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو چ قاهره 1342 هجری قمری ص 90 شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ کَ رَ)
محلی بین همدان و اصفهان. (معجم البلدان ذیل فرّزین)
لغت نامه دهخدا
(بُلْکُ)
دروازه ای بشهر بالمه در اندلس که عرب آنرا میورقه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 246)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ)
یکی از ده دروازۀ قصر المعز لدین الله در مصر:... و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک را نامی بدین تفصیل... باب العید... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 62)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ کَ بِ)
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون).
صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذات الکبد
تصویر ذات الکبد
آماس جگر از بیماریها ورم کبد
فرهنگ لغت هوشیار